محمدتقي ولي خاني
نام شهید: محمدتقي
نام خانوادگی شهید: ولي خاني
نام پدر : رضا
محل تولد:قم
تاریخ تولد : 1339/06/02
وضعیت تاهل : مجرد
تاریخ شهادت : 1360/09/25
محل شهادت :گیلانغرب
نحوه شهادت :توسط دشمن در جبهه
نام عملیات : مطلع الفجر
رمز عملیات :
محل دفن :گلزار شهدای شیخان
‫تصاویر‬
‫زندگی نامه
‫خاطرات‬
فیلم و صوت
وصیت نامه ‫
‫اسناد‬
‫دست نوشته‬
معرفی کتاب

دوم شهریور 1339، در شهرستان در قم به دنیا آمد. پدرش رضا و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم آذر 1360 در گیلان غرب توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر او را در گلزار شهدای شیخان زادگاهش به خاک سپردند.

 

 

سلام بر انبیاء سلام بر اوصیاء  سلام بر ائمۀ طاهرین سلام بر امام مهدی منجی انسانها بر نائب الامام خمینی ابن ابراهیم زمان این بت شکن قرن این ابر مرد زمان واین قائد .

حال که به جبهه می روم و این پای را در چکمه می کنم و سینۀ دشمنی رانشانه می روم نه بخاطر کینه و خصم بلکه برای احیای دینم و صدور انقلابم است و از خدای بزرگ میخواهم  که مرا یاری کند تا در راه  او گام بردارم و تمام وجودم در راه او باشد در این راه که می روم هر گلوله ای که به تنم میخورد بیاد خدا تحمّل می کنم و از او میخواهم که قدرت و صبر و طاقت به من عنایت کند سلام بر پدر و مادر مهربانم که برای من زحمتها کشیده اند و از خدا می خواهم که به آنها اجری عظیم عنایت فرماید و از آنها میخواهم که بعد از شهید شدن من لباس سیاه بتن نکنند و مجلس عزا نگیرند و خدا را شکر کنند که فرزند آنها در این راه شهید شده است سلام بر برادران گرامیم و سلام بر همۀ دوستان و قوم و خویشانم از تمام شما میخواهم که بعدا ز شهید شدن من به پدرو مادر من تبریک بگوئید نه تسلیت و برای آنها از خدا طلب صبر کنید و از آنکه اگر نتوانستم برای شما فرزند شایسته ا ی باشم مرا ببخشید اگر کشته شدم چه سعادتی بهتر از آنکه در نزد خدایم و دوش به دوش شهدای سرخ علوی و ایرانی در دنیای دیگر و مسلما کسانی دیگر را همان راه ادامه خواهند داد پدر و مادر عزیزم اکنون که من در این لحظه عزام به جبهه ام میخواهم چند کلمه ای با شما صبحت کنم پدرم هر چند که من در این غائله نمی دانم چه حادثه ای برایم پیش می آید ولی همین قدر میدانم که داغی بر دلتان گذاشته ام مادرم از تو میخواهم که برایم اشک نریزی و مانند مادران شهدای به خاک و خون خفته در بین زنها سرت را بالا بگیری که چون من جوانی را در راه اسلام پرورش دادی و بسوی خدا سوق دادی برادرانم میدانم که قلبتان گواهی نمی دهد که شهادت منو بپذیرید ولی این خواست خداست و هیچگونه تردیدی در این بین نباید دانست برادرم عباس میدانم که آرزو داری و داشتی که مراسم عروسی مرا به حدا علا جشن بگیری و لی این کار را برای برادرهای دیگرم بکنی با کمی پولی که من پیش تو دارم و از تو میخواهم که جواد و محسن و مادر و پدرم را تنها نگذار مثل همیشه با هم زندگی کنید و هر کجای قم که خواستید مرا دفن کنید یک عکسی از من در دکانم بزنید و دوست دارم که حاج اسد الله درا دعوت کنی که روزۀ علی اکبر  را بخواند در سالن شاهزاده حمزه و همه سینه بزنند و از پولی که دارم همه سینه زنهای امام حسین را شام بدهید خوب دیگر حرفی ندارم به امید پیروزی ایران و سربلندی پرچم اسلام ای امت اسلام هرگز امام را تنها نگذارید و گوش به حرف دشمنان اسلام ندهید.

5/5/1360  تقی ولی خانی