در کربلا به دنیا آمده بود. پس راه سرخ شهادت را خوب میشناخت. نامش را محمد گذاشتند.
در نوجوانی همراه خانواده عازم قم شد. همانجا به مدرسه رفت. پدرش مغازه سلمانی داشت؛ محمد هم در کنار پدر مشغول کار شد.
محمد بزرگ میشد و تغییرات را خیلی خوب میدید. مردم داشتند رشد میکردند؛ بزرگ میشدند. همراه مردم توی تظاهرات و راهپیماییها شرکت میکرد. انقلاب شد و نور امام همه جا را گرفت؛ از جمله دل بسیجیانش را!
جنگ که شروع شد، خیلی از بچهها ماندنی نبودند. باید جلوی دشمن میایستادند. محمد هم راهی شد. عضو سپاه شده بود. در عملیاتهای مختلفی شرکت کرد. تا اینکه بالاخره در عملیات والفجر8 در تاریخ 1364/12/3 در منطقهی فاو به شهادت رسید.
قسمتی از وصیت نامه شهید:
قشر جوان که بازوی توانا و مایه افتخار هر اجتماع هستند، ندای امام امت را لبیک گفته و تا حد نیاز به سوی جبهه های نبرد حق علیه باطل بشتابند، مبادا که از جهاد فی سبیل الله محروم بمانند و تن به ذلت و سازش با ظالمان بدهند. پدران و مادران نیز از اعزام فرزندان خود جلوگیری نکنند.
به عزیزان سپاهی عرض می کنم که سپاه بازوی ولایت فقیه است و باید منویات حضرت امام روحی فداه را به اجرا درآورد و طبق فرمان ایشان ماموریتهای محوله را انجام دهد.