تاریخ : دوشنبه 12 بهمن 15:30 کد خبر : 1220

گوشه ای از زندگی نامه سردار شهید حسین قاسمی


تا چهارم ابتدایی بیشتر نخواند و رفت دنبال کار نجاری وردست عمویش. انقلاب که شد با ابوطالب برادرش رفتند ستاد مقاومت مسجد جامع را تشکیل دادند جنگ شروع شده بود چون آموزش نظامی دیده بود

سال 42 سالی که امام را دستگیر کردند، پسری میان جمعیت با آن همه شلوغی به دنیا آمد. قابله ناامید شده بود؛ ولی مادرش همان موقع نذر حضرت زهرا کرد که اگر بچه ام سالم ماند اسمش را می گذارم حسین و می‌فرستمش در راه امام خمینی همین هم شد اسمش را گذاشتند حسین.

تا چهارم ابتدایی بیشتر نخواند و رفت دنبال کار نجاری وردست عمویش. انقلاب که شد با ابوطالب برادرش رفتند ستاد مقاومت مسجد جامع را تشکیل دادند جنگ شروع شده بود چون آموزش نظامی دیده بود رفت اهواز در همین بحبوحه بنی صدر رئیس جمهور بود از مخالفان سرسختش بود روی دیوارها علنی می نوشت مرگ بر بنی صدر. با برادرش دائم در جبهه بودند تا ابوطالب شهید شد و حسین جبهه رفتنش متوقف نشد تیربارچی گردان سیدالشهدا بود سال 63 با اصرار پدرش ازدواج کرد با خواهر شهید علی خوش لهجه که آن موقع پیک گردان بوده بهار عقد و عروسی تابستان. اولین فرزندش سال 65 به دنیا آمد به نام علیرضا 7 سال جبهه بود می رفت و می آمد جانشین واحد تخریب بود تا زمانی که به آرزویش رسید در 12 بهمن 65 در شلمچه بر اثر خمپاره به شهادت رسید فرزند دومش محسن پنج ماه بعد شهادت پدرش به دنیا آمد.

رندگی نامه   خاطرات   تصویر


 


کد خبرنگار : 14


شهید حسین قاسمی     زندگی نامه     واحد تخریب     شلمچه                            


chapta