حال می توان آقازاده های این روز های کشورمان را با آقا زاده هایی که به مقام شهادت رسیدند مقایسه کرد
« آقا زاده ها »
گوشه ای از کتاب:
با همان سن و سال کم، عارفی بزرگ بود. پدر هم نتوانسته بود او را بشناسد.
وصیت نامه اش را که گشود، اشک شوق در چشمانش دوید از آن همه عظمت پسر...
پسر به چه چیز هایی اندیشیده بود...
نگران بود که حتی درس خواندنش هم، لطمه ای به بیت المال زده باشد. با آن همه مراقبت در کار ها و درس خواندن، نوشته بود:
«آقاجان! موتور گازی ام را بفروشید و هرچه پول دارم از بانک بگیرید، تمامش را به بیت المال تحویل دهید، چون شاید با این طرز درس خواندن، حق من نبود که از بیت المال مصرف کنم، و من نمی توانم جواب حق و الناس را بگویم...»